sEtArEhAyE aBi چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:, :: 17:42 :: نويسنده : farin rasouli
خدایا بچگی های مرا از سر کوچه های گناه تاریکی ببخش چگونه طلوع می کند عشق....سر به افق می کشد نگاه آسمان دل مهرت را به آسمان ها می کشد نفسی کافیست از وجود تو تا بارانی شود دریای خیال خدایا بزرگی عشق را در تو می شناسم چو به دیدار تو می آمد سر به زیر او هم می خندید...اشک ابر را به تازیانه ی باران در اوج آن زمانی که نمی دانم که حتی نامم چیست لحظه ای کافیست حتی خیال آغوشت آرامم می کند... نظرات شما عزیزان:
خیلی قشنگ بود...راستی داستان جدید رو دارم کم کم می ذارم تو وبلاگم خواستی بخون
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
|||||||||||||||||||
![]() |